...اینجا آوایی هست

اول دفتر به نام ایزد دانا / صانع پروردگار حی توانا

...اینجا آوایی هست

اول دفتر به نام ایزد دانا / صانع پروردگار حی توانا

برادرانه...

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۷ ق.ظ

به نام ایزد دانا...


میگه دستمو بگیر اینجا شلوغه! دستای خودش تو جیب کاپشنشه!

یه دستمو حلقه میکنم دور بازوش و دست دیگمو میذارم تو جیب پالتوم!

بخاطر سردی هوا انگشتامو بین حجم کاپشنش قائم میکنم و میگم: تو دستات تو جیبت باشه و من دستم بیرون یخ بزنه!

لبخند پیروزمندانه میزنه!

از عرض خیابون که رد میشیم میگم: من کنار تو راه میرم خیلی حس کوتاه بودن میکنم!

با خنده میگه: وقتی تنهایی فکر میکنی خیلی قد بلندی!؟

میگم: آره! :-)

میخنده و میخندم!


اینبار که داشتیم از عرض خیابون رد میشدیم جای اینکه دستاش تو جیبش باشه، دست من تو دستش بود!



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۶
شقایق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی